منتقم

آخرین امید، ای پناه شیعیان، العجل امام عشق، بیا صاحب الزمان عج

منتقم

آخرین امید، ای پناه شیعیان، العجل امام عشق، بیا صاحب الزمان عج

درباره بلاگ
منتقم

**الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم**اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ**

آخرین نظرات

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۴ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۵۲

شهیده حجاب (مروه شربینی)

((با تو می گویم مروه نجیب ! تا این زمان نمی دانستم شهادتی باشد که فقط خاص ماست مال ما ... دخترانه دخترانه. نمی دانستم همین چادر و روسری که هر روز در مواجهه با غیر سر می کنیم شهادت ساز است. مثل ایمان مثل عقیده مثل طرز تفکر. از امروز به چادرم به گونه ای دیگر نگاه خواهم کرد. چادرم را مثل ایمان و عقیده حفظ خواهم کرد. تلاش خواهم کرد ... تو دعا کن برای ما! مروه قهرمان! حالا می فهمم معنی آن جمله را که پیر دوست داشتنی و فرزانه مان می گفت: قرآن کریم انسان ساز است و زن نیز ...))

لام میم
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۳۹

اسلام را چند می فروشید؟!

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند، بیست پنس اضافه تر می دهد، می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ... گذشت و به مقصد رسیدیم.
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید، بیایم .فردا خدمت می رسیم! تعریف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم، در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!

اسلام

لام میم