منتقم

آخرین امید، ای پناه شیعیان، العجل امام عشق، بیا صاحب الزمان عج

منتقم

آخرین امید، ای پناه شیعیان، العجل امام عشق، بیا صاحب الزمان عج

درباره بلاگ
منتقم

**الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم**اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ**

آخرین نظرات
۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۲۷

سلام بر مادر پسران

بخشی از زیارت نامه خانم ام البنین علیها سلام:

سلام بر تو ای همسر جانشین رسول اللّه‏ علیه‏ السلام ؛
سلام بر تو که محبوب زهرایی؛
سلام بر تو ای مادر ماه‏ های درخشان؛
خدا و رسولش را گواه می‏ گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی‏ کردن آن‏ ها در راه آرمان‏ های حسین علیه‏ السلام جهاد نمودی؛
گواهی می‏ دهم که تو یار و یاور امام علی بن ابی‏طالب علیه‏ السلام در سختی‏ها، مشکلات و مصیبت‏ ها بوده‏ای ؛
گواهی می‏ دهم که به خوبی از عهده سرپرستی و نگه‏داری فرزندان زهرای اطهر علیها سلام و ادای امانت ایشان برآمدی؛
تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری؛

سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!
سلام بر مادر پسران...

 

 در عشق اهل بیت که فانی ترین شدی

خود قبله ی قبیله ی اهل یقین شدی

ای معنی نجابت و ای مظهر حیا

 بانوی خانه ی شه خانه نشین شدی

با نیّت کنیزی اطفال فاطمه

اُمّ الوفا، عروس ابوالمؤمنین شدی

از عطر مهربانی و عشق و صفای تو

بیت "علی" شبیه بهشت برین شدی

آورده ای پسر که شود یاور حسین

 تنها تویی، تویی، تو که اُمّ البنین شدی

حور و ملک به منصب تو رشک می برند

در بین مادر شهدا بهترین شدی

راهی ست از مزار تو تا منتهای عرش

با تو بقیع فخر تمام زمین شدی

شاعر : رضا فراهانی

 

لام میم

شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست؟! خدارحم کند


بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد؟

نکند خانه ی مولاست؟! خدا رحم کند


هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند


همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند


بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیداست خدا رحم کند


مادر افتاد و پسر رفت زدست، درد این است

چشم زینب به تماشاست، خدا رحم کند


مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد

در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند


ماجرا کاش همان روز به آخر می شد

تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند


غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت

روضه ی ام ابیهاست خدا رحم کند ....

شاعر : یاسر مسافر


دانلود دکلمه


 

لام میم
۱۱ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۱۶

تسلط بر نفس



هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید.

                                                        علامه طباطبائی ره

لام میم
۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۲۹

چـــــادر


چادر، یک تکه پارچه نیست؛

چادر، انتخاب خداست برای زن؛و انتخاب زن برای خدا ...!
چادر یعنی دینداری. چادر یعنی حیا. چادر یعنی سادگی.

چادر یعنی پوشش.

چادر یعنی “چادر”.


نماد یک خانم چادری، خانمی است متدین، دیندار و با حیا


اُمّل بودن این است که قدر گوهری مثل چادر را ندانی

ندانی که چادر عامل سرفرازی توست

ندانی که اگر چادر بر سرگذاشتی باید محکمتر از قبل با نامحرم برخورد کنی

ندانی که چادر را برای چه برسر گذاشته ای


آری، چادر تاج بندگی ما و نمادی از دینداری ماست. اینها شعار نیست

اینها حقیقت چادر در ذهن چادریهای واقعی است

لام میم

یا صاحب الزمان ما بی سلیقه ایم

تو حاجات ما بخواه

ورنه گدا طلب آب و نان کند...

                                  اللهم عجل لولیک الفرج

لام میم
۰۶ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۲۹

شمس الشموس


عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد: از او امید خیر باشد، از بدی او در امان باشند، خیر اندک دیگری را بسیار شمارد، خیر بسیار خود را اندک شمارد، هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود، در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود، فقر در راه خدایش از توانگری محبوبتر باشد، خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد، گمنامی را از پرنامی خواهان تر باشد. سپس فرمود : دهمی چیست ... فرمود : احدی را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است.

(امام رضا علیه السلام، تحف العقول، ص 467)

لام میم
۱۴ دی ۹۱ ، ۱۴:۵۲

گذشته سرخ ، آینده سبز

میان عاشورا و انتظار پیوندی نا گسستنی است.

کسانی ندای حسین علیه السلام را لبیک می گویند و می توانند" فیا لیتنی کنت معکم فافوز معکم" را آرزو کنند که امروز در صحنه باشند." کل یوم عاشورا " هر روز عاشوراست و هر روز صف بندی حق و باطل. در گفته ها، نوشته ها و رفتارها ... همه و همه. چه خوب و چه بد. هر دو خریدارانی دارند. دنیا مزرعه است و محل تجارت و کسانی به فوز و سعادت می رسند که خوب زندگی کنند. هر گونه که زندگی می کنیم آنگونه خواهیم مرد. خوبان خوب می میرند و بدان بد. کسی با حسین علیه السلام است که در عاشورای انتخاب خود انتخاب کند، حتی اگر به اشتباه یا هر دلیلی در خیمه بدی است حر وار توبه کند و به امیر و سردار خوبی ها ملحق شود. در برابر جذبه ها و ظواهر فریبنده پست و مقام وشهوات و ... مستحکم باشد.  هیچ به ظاهر امانی را، بر امان حسین ترجیح ندهد. حق شناس و حق گرا باشد. وظیفه خود را بشناسد ودر عمل به وظیفه خللی به خود راه ندهد. امروز، بی طرفی و غافل از خود و زمان خود بودن ، حسینی بودن و مهدوی بودن نیست. در این میان وظیفه اندیشمندان، محققان و دانشجویان و تمامی مشتاقان فرهنگ حسینی است که زمینه ساز ظهور حضرتش باشند باید « حسینی » زیست و «مهدوی » قیام  کرد، بی آنکه خسته شد ...

 

لام میم
۲۵ آذر ۹۱ ، ۱۲:۵۸

تصویر گویاست...


لام میم
۱۵ آذر ۹۱ ، ۱۶:۲۴

فرهنگ بسیـــــجی

بسیج سیاسی است، اما سیاست زده نیست، سیاست کار نیست، جناحی نیست

بسیج مجاهد است، اما بی انضباط نیست، افراطی نیست

بسیج عمیقا متدین و متعبد است، اما متحجر نیست، خرافی نیست

بسیج با بصیرت است، اما از خود راضی نیست

بسیج اهل جذب است- گفتیم جذب حداکثری- اما اهل تسامح در اصول نیست

بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است

بسیج طرفدار علم است، اما علم زده نیست

بسیج متخلق به اخلاق اسلامی است، اما ریاکار نیست

بسیج در کار آباد کردن دنیاست، اما خود اهل دنیا نیست

این شده یک فرهنگ

فرهنگ بسیجی یعنی آن مجموعه معرفت ها و روش ها و منش هایی که می تواند مجموعه های عظیمی را در ملت بوجود بیاورد که تضمین کننده حرکت مستقیم و پایدار اسلامی آن ملت باشد.

بیانات امام خامنه ای، آذر ماه 90

لام میم
با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه‌های مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت‌هاش مجلس ماتم به پا شده است

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست
شاعر شکست خورده طوفان واژه‌هاست

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد ، واژه لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند
دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

با این زبان چگونه بگویم چه‌ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

او را چنان فنای خدا بی‌ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید

در خون کشید قافیه‌ها را، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
خورشید سر بریده غروبی نمی‌شناخت

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
او کهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی‌اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسه‌ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

                                              شــــــاعر: سیدحمیــــدرضا برقعی

لام میم